آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

آرتین یکی یه دونه ی مامان و بابا

خرس مستر بین

خاله انیس و فاطمه از وقتی که متوجه شدند آرتین به عروسک های پشمالو علاقه داره هر وقت میرن بازار یک عروسک می خرند.ارتین از همه انها ،خرس مستر بین را بیشتر دوست داره و وقتی من و بابا می خواهیم وقت عکس گرفتن بخندونیمش خرس را به دستش می دیم. امیدوارم لبت همیشه خندون باشه   ...
19 مرداد 1392

آشنایی با قورقوری

چند وقته که میخوام از آرتین یه عکس جدید بندازم  برای صفحه زمینه گوشیم ولی یاانگشتش توی دهنشه یا هر چیزی که توی دستشه و حاضر نیست که  به هیچ قیمتی در بیاره      امروز با خودم گفتم باید حواسش را پرت کنم تا این عادتش نشه آخه میگن اگه بچه زیاد انگشت بخوره حالت فک بالاش عوض میشه ، برای همین منم با قورقوری آشناش کردم اول یه علت زد و کنجکاوانه نگاهش می کرد بعد بغلش کرد و حسابی بررسی اش کرد       خلاصه اینکه با هم دوست شدند و آرتین شروع به بازی کرد و منم خوشحال هر جا آرتین را میگذاشتم قورقوری  هم کنارش بود تا حواسش را پرت کنه که انگشت نخوره ...
13 مرداد 1392

آرتین و جغجغه هایش

آرتین کوچولوی من خیلی بلا شده و اصلا به من فرصت هیچ کاری را نمیده.این روز ها کارش شده غلت خوردن. قبلا غلت می زد دستش زیر شکمش گیر می کرد  بعد شروع می کرد گریه کردن و ما باید دستش را درست می کردیم. حالا که دیگه گل پسرم یاد گرفته درست رو شکم بخوابه اما بازم  بعد از چند ثانیه گریه می کنه و دست و پا می زنه چون بلد نیست جلو بره. دلم براش میسوزه امروز یک کار جدید کردم که  خیلی دوست داشت. جغجغه هاشو جلو صورتش گذاشتم و آرتین مدتها با تعجب بهشون خیره می شد و دوست داشت که بهشون برسه و اصلا گریه نکرد خدا رو شکر .       پسر عزیزم امیدوارم لبت همیشه خندون باشه و به هر چیز که دوست داری برسی ...
9 مرداد 1392

اولین غلت زدن آرتین

پسر عزیزم چند روزی بود که دیگه از زندگی یکنواخت و بی تحرکش خسته شده بود،احساس میکردم دوست داره تکون بخوره اما نمی تونست.تا اینکه امروز صبح یکم یکم شروع کرد به غلت زدن، خدایا انقدر هیجان زده شده بودم که از شوق نمی دونستم چکار کنم. این اولین حرکت جدی پسرم تو زندگیش بود... عزیزم امیدوارم همیشه زندگیت سرشار از جنبش و تحرک و سرزندگی باشه،‌اینو بدون که مامانی همیشه عاشقته عزیزم...... ...
2 مرداد 1392

آرتین و امیرحسین

  سرگرمی روزهای تابستونی پسرخاله امیر حسین شده آرتین. واقعا آرتینو حسابی دوست داره و کلی نسبت بهش احساس های خوب نشون میده و دلش میخواد مواظبش باشه. امیر حسین چندین سال یکی یه دونه ی ما بود ولی خدا رو شکر تنها احساسی که ما اصلا اجازه ندادیم واسش شکل بگیره حسادته، آرتین و امیر حسین هر دو عشق های زندگی من هستند که بینهایت دوستشون دارم ...
1 مرداد 1392

اولین شلوارک لی آرتین

خیلی وقت بود دلم می خواست برای ارتین شلوارک لی بخرم، خیلی گشته بودم اما سایزش پیدا نمی کردم و همه واسش بزرگ بودن، تا اینکه امروز توی بازار یهو چشمم به یک شلوارک لی خوشگل افتاد که اندازه گل پسرم بود افتاد، منم فوری خریدمش و با کلی هیجان اومدم خونه تا پسر نازم شلوارک جدیدشو بپوشه، انشاء الله  یه روز کت و شلوار دامادیتو تنت ببینم عزیز دلم...   ...
25 تير 1392