آرتین و جغجغه هایش
آرتین کوچولوی من خیلی بلا شده و اصلا به من فرصت هیچ کاری را نمیده.این روز ها کارش شده غلت خوردن. قبلا غلت می زد دستش زیر شکمش گیر می کرد بعد شروع می کرد گریه کردن و ما باید دستش را درست می کردیم. حالا که دیگه گل پسرم یاد گرفته درست رو شکم بخوابه اما بازم بعد از چند ثانیه گریه می کنه و دست و پا می زنه چون بلد نیست جلو بره. دلم براش میسوزه امروز یک کار جدید کردم که خیلی دوست داشت. جغجغه هاشو جلو صورتش گذاشتم و آرتین مدتها با تعجب بهشون خیره می شد و دوست داشت که بهشون برسه و اصلا گریه نکرد خدا رو شکر .
پسر عزیزم امیدوارم لبت همیشه خندون باشه و به هر چیز که دوست داری برسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی