عشق یعنی آرتین
سلام به همه ی دوستانم.
بعد از یه مدت امروز بالاخره وقت کردم بیام نی نی وبلاگ و دیدم خدا رو شکر دوستان عزیزم در این مدت ما رو فراموش نکردن و کلی نظر تایید نشده دارم
از همتون متشکرم
تو این مدت سرم خیلی شلوغ بود .
18 آبان ارتین رو بردم دکتر و اسهال داشت و تب. یک هفته ای درگیر ارتین بودم ضمن اینکه باید به درس هام هم می رسیدم و دوشنبه به اصفهان میرفتم و در ان مدت همش خدا رو شکر می کردم که با مرخصی ام موافقت شده بود
خدا یا شکررررررررررررررت
خدا رو شکر که الان گل پسرم خوبه و صاحب دو دندون که وقتی می خنده دندوناش پیدا میشه
حالا برای خودش مردی شده و خیلی خیلی هم بلا و غیر قابل کنترل. عاشق اینه که دستش را به جایی بگیره و بلند بشه و وقتی موفق شد می خنده.البته گاهی دستش رو بر میداره و میوفته و حسابی گریه میکنه ولی کوتاه نمیاد و دوباره هم بلند میشه.
به من خیلی وابسته شده و همش باید جلوی چشمش باشم و این تقریبا هر فعالیتی رو به صفر میرسونه
امروز زرده تخم مرغ رو تو شیر حل کردم و بهش دادم ولی اصلا دوست نداشت و همش را بیرون داد
تو این مدت یاد گرفته بگه د د و به به ولی هیچی که شبیه مامان باشه رو نمیگه
------------------------------------------------------
پی نوشت: این مطلب در تاریخ 25 آبان نوشته شده ولی فرصت نداشتم
عکس هاشو اپلود کنم