یادش بخیر پارسال...
یادش بخیر پارسال توی یه روزی دقیقا مثل امروز، من اینجا بودم و مامان و بابام همش چهره ی منو توی ذهنشون تصور می کردن و بی صبرانه واسه روز دیدنم لحظه شماری می کردن،یادمه روزی که مامانم اولین بار صدای قلبمو شنید قلب خودش اونقدر تند میزد که منم صدای قلب اونو شنیدم...
خدایا ممنون که منو به دنیا اوردی تا عشق زندگی مامان و بابام باشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی