آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

آرتین یکی یه دونه ی مامان و بابا

یادش بخیر پارسال...

1392/6/15 17:15
نویسنده : مامان آزاده
1,164 بازدید
اشتراک گذاری

یادش بخیر پارسال توی یه روزی دقیقا مثل امروز، من اینجا بودم و مامان و بابام همش چهره ی منو توی ذهنشون تصور می کردن و بی صبرانه واسه روز دیدنم لحظه شماری می کردن،یادمه روزی که مامانم اولین بار صدای قلبمو شنید قلب خودش اونقدر تند میزد که منم صدای قلب اونو شنیدم...

خدایا ممنون که منو به دنیا اوردی تا عشق زندگی مامان و بابام باشملبخندلبخندلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ساتیار
15 شهریور 92 20:01
زمان چه زود میگذره.. ایشالله تمام لحظاتتون به شادی و سلامت و موفقیت بگذره..

اره واقعا.مرسی لطف دارید
مامان سونیا
15 شهریور 92 22:45
ای جانم خاله خدارو شکر که شما یکی از فرشتهای زمین شدی بببببببببببببببببوووووووووووووسسسسسس


خدایاااااااااااااااااااااا شکرت برای پسر عزیزم
شیما
16 شهریور 92 1:07
خدایا این فسقلی هارو واسمون حفظ کن.آمین(هزار تا بوس به آرتین و مامان گلش)


آمین
مامان بردیا شیطون
16 شهریور 92 12:25
اره واقعا.....
منم دیشب داشتم به پارسال همین موقع ها فکر میکردم
اون موقع بردیای ما ماهه بود
خدا حفظشون کنه
مامانی یه ماچ ابدار
از ارتین جونمون بکن از طرف من و بردیا جون


حتما
لیلا
16 شهریور 92 12:29
جانم عزیزم چقدر یاد آوری این لحظات شیرینه .


اره خیلی خیلی زیاد
مامان عرفان
17 شهریور 92 9:56
آخــــــــــــــــــــــــــــــي نازي


مامان عرفان
17 شهریور 92 9:57
عزيزم تو كم پيدايي شدي يا من ؟



شما نیستی عزیزم.من که مرتب سر میزنم همون پست قدیمه هنوز.منم دلم برای عکس های جدید عرفان جون و شیطونی هاش تنگ شده.تابته امیدوارم که دیگه به خودش آسیب نزنه
مامان پارمیدا
17 شهریور 92 15:09
آخی چه خاطره انگیز .... آدم باور نمی کنه اون کوچول موچولو ی فسقلی که تو دلش بوده الان همدم لحظه هاشه . خدا همه نی نی ها رو حفظ کنه


آمییییییییییییییییییییییییییییییین
خاله انیس
17 شهریور 92 19:53
الهی خاله فدای خودت و صدای قلبت بشه !!! عزیزم یک ساله که با حضورت شادی و نشاط واسمون اوردی



نمیخوام فداااااااااااااااااام بشی خاله ی مهربونم .برای شادی بیشتر خاله انیس

مامان کیاراد(آرزو)
17 شهریور 92 21:55
آره واقعا خیلییی زود میگذره،شنیدن صدای قلبشون برای اولین بار خیلی لحظه ی شیرینیه



اره واقعا لحظه ی باشکوهی بود و الان هم بی صبرانه منتظرم صدای خودش رو بشنوم که بهم می گه مامان ...
مامان عرفان
18 شهریور 92 12:28
عزيزم من چند روزه كه دو تا پست جديد گذاشتم .


هوراااااااااا الان میام سر میزنم ..
مامانه پارسا
19 شهریور 92 15:04
جانم عسیسم..یادش ب خیر...........


آره واقعا
مامان کیاراد(آرزو)
19 شهریور 92 22:13
آپپمممممممممممم


هورا عکس جدید از کیاراد جون