آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

آرتین یکی یه دونه ی مامان و بابا

توی قمار زندگی اونی که تک خال تویی

1392/7/9 18:46
نویسنده : مامان آزاده
765 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه چیز از دوستای عزیزم که وقتی تاخیر دارم نگران میشن و جویای حال و احوالمون هستند تشکر میکنمماچماچقلب

 از شیرین کاری های این روزای وروجکم هر چی بگم کم گفتم فرشته

 

آرتین نازم دیگه پاهاش را خوب میشناسه و وقتی که دور و برش خلوت باشه اونارو با دست میگیره و با لذت فراوان شروع میکنه شست پاشو خوردننیشخند و این کار رو خیلی با مزه انجام میده، مامانی فدای پسر نازش  بشهماچ

 

 هنوز خوب بلد نیست که جلو برهناراحتروی زانو  و دست میایسته ولی نمیتونه دستاش را جابه جا کنه و چهار دست و پا راه بره ولی اگر چیزی جالب و جذاب به نظرش بیاد عزمش را جزم میکنه تا بهش برسه و حسابی روی زمین میخزهنیشخند و با اون دستای کوچولوش ورش میداره.

چند روزیه که آب سیب رو شروع کردم بهش میدم و خدارو شکر خیلی علاقه هم نشون میده ولی وای اگر آبش روی لباس بریزه دیگه اصلا پاک نمیشه .من این را نمیدونستم و لباساش اگر کثیف میشد میذاشتم تو سبد تا با هم تو ماشین بذارم ولی هیچ کدوم از لکه ها پاک نشد و خیلی ناراحت شدمعصبانیاینجوری شد که دیروز با بابایی رفتیم و چند دست لباس جدید براش خریدیم.خوشمزه

این روزا کارم شده غصه خوردن که مرخصی ام داره تموم میشهکلافه و هر روز دارم چک میکنم که چند روزه دیگه مونده و اصلا دل و دماغ انجام هیچ کاری رو ندارم  ناراحتو تا نشستم پای نت اول چک میکنم ببینم بالاخره تامین اجتماعی زیر بار نه ماه رفت یا نه  انقدر این سایت و اون سایت میکنم تا خسته بشم خمیازهرضا میگه چند ماه مرخصی بدون حقوق بگیر .قراره برم درخواست بدم خدا کنه مدیرمون قبول کنه.خیال باطلخیال باطلخیال باطلخیال باطل  

 

 پی نوشت: از خواهرهای مهربون و عزیزم ،انیس جون و فاطمه خانم ، بابت تمام هدیه هایی که برای آرتین جونم میگیرن و هر دفعه که میریم خونشون ما را سوپرایز میکنن تشکر میکنم.

 

زانوبندهای قشنگ پسرم هدیه ی خاله ها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (36)

مامان پارمیدا
9 مهر 92 15:27
آخ منم اون روزای آخر مرخصی زایمان همینطور بودم . امیدوارم تامین اجتماعی قبول کنه 9 ماه رو و شامل حال شما هم بشه .
آرتین گلم رو ببوسید


هورا مامان پارمیدا فعالیت وبلاگی خودش را دوباره شروع کرد
مامان کیاراد(آرزو)
9 مهر 92 17:26
باریک ا...به آرتین جون.پسر منم تازگیا خییلی تلاش میکنه انگشتای پای تودهنش بکنه اما هنوز موفق نشده


آفرین کیاراد جون به تلاش خودت ادامه بده خاله
مامان کیاراد(آرزو)
9 مهر 92 17:27
ایشاا...که بهتون مرخصی میدن مامانی نگران نباشراستی مگه کجا کارمیکنید؟؟


ان شاء الله.داتشگاه
مامان کیاراد(آرزو)
9 مهر 92 17:29
مامانی آب سیبو چه جوری تهیه میکنید؟خودتون تو خونه تهیه میکنید یااز بیرون میگیرید؟؟


پوست سیب را میگیرم بعد با اب میوه گیری آبش را میگیرم
مامان کیاراد(آرزو)
9 مهر 92 17:29
منم هرروز بهتون سر میزدم ومنتظر پست جدیدتون بودم


مامان ماهان
9 مهر 92 20:34
اميدوارم نه ماه شامل حال شما بشه جوجه كوچولوتو ببوس


امیدوارم.حتما.مرسی
محمد
10 مهر 92 2:23
سلام به خانواده خوشبخت و مهربون من خیلی از بچه های کوچولو خوشم میاد خدا ارتین جونو براتون حفظش کنه انشاء الله مردی بشه واسه خودش به یاری خدا ادم مهمی بشه تو کشورمون از طرف من ارتین کوچولرو ببوسید خیلی نازه دوست داشتنیه ( چش نخوره ایشا الله)
خداحافظ شما


تشکر.لطف دارید
مامان عرفان
10 مهر 92 9:13
دست خاله ها درد نكنه .


منم از صمیم قلب ازشون تشکر میکنم.خدا واسه من و ارتین جون حفظشون کنه
مامان عرفان
10 مهر 92 9:14
عزيزم ايشالا مرخصي ميگيري و مديريت هم موافقت مي كنه .


مرسی.برام دعا کنید
مامان عرفان
10 مهر 92 9:14
آرتين جون لباسهاي نو مبارك . خيلي قشنگه و بهت مياد .


تشکر
مامان عرفان
10 مهر 92 9:15
واي چقدر ناز در سبد نشستي خاله .


تشکر.ولی هنوز درست نمیتونه بشینه من با دستم رفته بودمش .با این حال خیلی راحت تر ازبغل کردن تو فروشگاه بود
مامان عرفان
10 مهر 92 9:16
آب سيب براي ما هم تلفات فراواني داشت . مخصوصا كه عرفان به زور مي خورد و معمولا تف مي كرد رو لباسش .
مامان بردیا شیطون
10 مهر 92 11:46
ای جوووووووووووووووووووووووووونم
قربونش برم چقدر شیطون شده

مامانی ایشالا مرخصیت قبول بشه اخه دلت میاد ارتین جون رو از الان بزاری بری سر کار....


اصلا دلم نمیاد
ارشین
10 مهر 92 11:48
افرین به این گل پسر
چه ناز شده


مرسی از محبتتون
امید
10 مهر 92 11:49
افرین به این مرد
چه قشنگ توی سبد نشسته...
خدا حفظش کنه....



تشکر لطف دارید
زهرا مامان ارتا
10 مهر 92 17:18
سلام خانومی مرخصی زایمان نه ماه شده من مطمئن هستم نگران نباش سه ماه بیشتر میتونی مراقب ارتین جون باشی تقدیم به ارتین جون


فردا یه سر به بیمه میزنم.خدا کنه
خاله سنا
10 مهر 92 20:14
سلاام
وای ازاده جون چقدر خوردنی شده ماشالله این ارتین کوچولو
هربار که میام وبلاگش مشتاقتر میشم واسه دیدنش
پس کی ببینم این اقا پسر خوش تیپمون رووووو


منم می خوام شما رو ببینم به خاطر دفاع تبری میگم سنا جان.امیدوارم همیشه موفق باشی عزیزم
مامان عرفان
10 مهر 92 23:19
آره ديگه وبلاگ را كه از بچگيش درست نكردم هر از چند وقت يك بار از بچگيهاش عكس مي ذارم تا در آينده ببينه و خوشحال بشه .


شما یه مامان باحالی نگار جون.ختما این جمله را عرفان به شما خواهد گفت
مامان عرفان
10 مهر 92 23:20
شما كه دست من را از پشت بستي . پس صد رحمت به من .


مامان ساتیار
11 مهر 92 8:07
ایشاالله که به موقع با مرخصی نه ماه موافقت بشه.. نگرانیت رو درک میکنم عزیزم..
لباس های جدید مبارک آرتین جون..


ان شاءالله.تشکر
مامان عرفان
12 مهر 92 0:59
عزیزم نمونه امضات را بفرست عرفان بیاد از رئیستون هم بهتر امضا بزنه . هاهاهاااااااااااا


هورااااااااااااااااا
مامان پرهام
13 مهر 92 1:07
عزیزم.خیلی جیگر شده.از طرف من آرتین جونی رو ببوس. منم واسه آب سیب و قطره آهن کلی تلفات داشتم.اگه مواظب هم باشی موقع دادن ، آخرش وقتی آب دهنشون میاد همون آش و همون کاسه ست. راستی من هم خیلی منتظر 9 ماهه شدن موندم اما 22 خرداد ماه 6 ماه مرخصیم تموم شد و من بعد از یک هفته رفتن به کلی دور کار بیرون رو خط کشیدم.چون واقعا نمیشد.حداقل تا 2 سال اول.خیلی محل کارم اصرار کردن که حداقل هفته ای 3 روز پاره وقت برم اما نمی تونستم فکرمو درگیر کنم .من حسابدار بودم توی کانون مهندسین.خیلی خیلی کارمو دوس داشتم.امروز زن داداشم میگفت شیما اگه سر کار میرفتی میخاستی با این وروجک چه کنی. بینهایت بچه های این دوره زمونه شیطونو کنجکاون و نیاز دارن به کار کردن همش هم میدوام بازم وقت کم میارم.ایشالا که موفق باشی آراده جونم


مرسی از لطفتون.واقعا خیلی بلا شدن.تمام وقت باید در خدمتشون بود ولی من کارم را خیلی دوست دارم.امیدوارم شما هم موفق باشید
مامان عرفان
13 مهر 92 8:49
نمونه امضاء رئيست را بفرست منتظريم ها . مرخصيت را حل شده فرض كن .


رومینا
13 مهر 92 11:24
اول از همه ارتین جونم رو ببوس که ماشالله مردی شده واسه خودش . من هم اوایل لباسهای رادوین که لک میشد مینداختم بیرون خیلی ناراحت بودم چون خودت میدونی که لباس بچه خیلی گرونه زورم میومد ولی دیگه از ریخت و رو میرفت و همه لک لکه بود . یکی از مامانها گفت لکه بر بگیرم الان اینقدر راحت شدم مثل پودر لباسشویی هست .
سعی کن مرخصی بگیری اخه هنوز ارتین کوچیکه گناه داره .


تشکر حتما.لکه بر پودره یا مایع؟ چه ماری از همه بهتره؟
mamane m@ni
14 مهر 92 0:25
بلاخره اومدید بابا دلتنگتون شدیم
الهی قربون آرتین جونم برم که می تونه آب سیب بخوره
راستی مامانی ایشالا مرخصی تون هم یه جورایی جور بشه که بیشتر کنار گل پسرمون باشی
شصت خوردنشون خیلی دیدنیه


خدا نکنه خاله ی مهربون.برامون دعا کنید
مامان عرفان
14 مهر 92 18:18
دوست جووووووووونیم خوبی ؟؟؟


بله.مرسی.چند روزی درگیر اماده شدن برای مراسم پاگشای دخترخاله ام بودیم.وقت نشد بیام.


مامان ماهان
14 مهر 92 22:13



تشکر.لطف دارید
غزل جون
16 مهر 92 11:23
سلام جونم
من غزلم
و تازه3 ماهه که اومدم

مامانی ام واسم وب لاگ ساخته
برام دنبال دوستای خوب میگرده
دوست داری بامن دوست بشی و تبادل لینک کنیم؟؟؟؟؟
خوشحال میشم بامن دوست بشی
بهم سر بزن
مرسی گلم


سلام غزل جون.به جمع دوستان آرتین خوش امدی عزیزم
رومینا
16 مهر 92 15:26
روزِ ناز کودک است

روز سرمســـــتی و ساز کودک است

کودک است آییــــنه ی دل را صفا

کودک است محصـــولی از عشق ووفا



روزت مبارک عزیزم



لکه بر مثل پودر لباسشویی هست من مارک سپید گرفتم خیلی راضی بودم قوطی صورتی بود .


تشکر رومینا جون
مامان ماهان
16 مهر 92 23:47
دنیای کودکانه ، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه بارها آرزو می کنیم تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم !
روزت مبارك عزيزم


مرسی از لطفتون
مامان عرفان
17 مهر 92 9:50
آرتين جون روزت مبارك


تشکر عزیزم
مامان سونیا
17 مهر 92 22:13
عزیز خاله روزت مبارک عزیزم


مرسی خاله ی مهربون
مامانه پارسا
19 مهر 92 10:37



مامان عرفان
19 مهر 92 12:16
عزیزم خدا همیشه سایه شما را بالا سر آرتین جوووووووووووووووووون نگهداره . فدات بشم .


تشکر.ان شاءالله.همچنین
مامان عرفان
19 مهر 92 12:18
خانومی مرخصیت تموم شد ؟؟؟؟ میری سر کار ؟؟؟ آرتین جون چکار میکنه ؟؟؟


شما پست جدیدمو مگه ندیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان عرفان
21 مهر 92 8:53
خانومي خوبي ؟؟؟؟


خوبم مرسی.این دوروزه درگیر ارتین بودم.واکسن 6 ماهگی اش را زدیم تب داشته