آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

آرتین یکی یه دونه ی مامان و بابا

پسر گلم خوابش نمیاد

امروز روز بسیار پر کاری بود. آرتین هم خیلی شیطون شده بود.تمام روز با چشمای قشنگش من رو تعقیب می کرد و می خواست که با هاش حرف  بزنم. نرسیدم اصلا درس بخونم.همش به این امید تمام کارهام را کردم که شب که آرتین خوابه و من کاری ندارم  درس بخونم.ولیییییییییییییییییی این عزیز مامانه ساعت 2 بعد از نصف شب!!!!!!!!!!!!   ...
8 تير 1392

امتحانات مامان

یکشنبه  دو تا امتحان دارم. باید برم اصفهان.بابام بلیط گرفته ،شنبه ساعت 10 شب می رم و یک شنبه ساعت 9 بر می گردم.آرتین قراره بره خونه ی مامان بزرگش. از الان دلم برای گلم تنگ شده .مرتب می رم بالای گهواره اش و می بوسمش. صبح کلی سفارش به مامان بزرگش کردم برای نگهداریش.اما بازم نگرانم. آرتین جونم برای مامان با اون دستای کوچولوی نازت دعا کن.   ...
8 تير 1392

حمام 10 روزگی

  امروز سه شنبه ٢٧/١/١٣٩٢، پسر قشنگم برای اولین بار با مامان جونش به حمام ١٠ روزگیش رفت، با اینکه هنوز درد داشتم ولی دلم نیومد همراه پسرم نباشم، با کلی استرس و هیجان پشت در حمام انتظار کشیدم، وقتی حوله اش را دورش می پیچیدم احساس کردم یه فرشته ی کوچولو تو دستامه، یه فرشته که از گوشت و پوست منه، خدایا به خاطر فرشته ی کوچولوی نازم ازت هزار بار ممنونم. عافیت باشه پسر عزیزم.  ...
1 تير 1392

بدون عنوان

نی نی جون ما 17 فروردین بعد از 9 ماه انتظار شیرین به دنیا اومد، در یه روز بارونی و قشنگ، با اینکه همه ی وجودم درد میکرد ولی اون روز من و بابا رضا غرق شادی بودیم. شنبه بود و شاید قشنگ ترین و به یادموندنی ترین شنبه ای که ممکنه در زندگی داشته باشیم، مامان و بابا شدیم با یه دنیا بار مسئولیت جدید. پسر عزیزم تولدت مبارک، بدون که تا همیشه من وبابا کنارتیم، حمایتت می کنیم و عاشقانه دوستت داریم . ...
25 فروردين 1392